کد مطلب:125504
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:368
داغ جگر
لاله ای بود كه با داغ جگر سوخته بود
آتشی در دل سودازده افروخته بود
شرم دارم كه بگویم تن مسموم تو را
خصم با تیر به تابوت به هم دوخته بود
راز دل را همه با همسر خود می گویند
حسن از همسر خودكامه ی خود سوخته بود
جگرش پاره شد از نیشتر زخم زبان
در لگن خون دلی ریخت كه اندوخته بود
ارث از مادر خود برد غم و رنج و محن
صبر و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود
[ صفحه 17]